آیا تا به حال معماری وجود داشته که مانند نورمن فاستر چنین تاثیری را از خودش در محیط ساخته شده ، به جای گذاشته باشد؟
آیا تا به حال معماری وجود داشته که مانند نورمن فاستر چنین اثری را از خودش در محیط ساخته شده به جای گذاشته باشد؟ هیچ گوشه ای از کره زمین نیست که یکی از سازه های او در آن نباشد. در میان «معماران فوق ستاره» پس از جنگ جهانی که به یک دامنه واقعی بین المللی دست یافته اند ، رنزو پیانو، آی ام پی، فرانک گری، زاها حدید، ریچارد راجرز، جیمز استرلینگ، تادائو آندو، رم کولهاس، ژان نوول و دیگران ، هیچ کدام محدوده جغرافیایی ، تعداد بالا و تنوع خیره کننده ساختمان هایی که فاستر می تواند ادعا کند طراحی کرده، را ندارند.
جهانی شدن معماری پدیده ای نسبتاً جدید است. بهطور پیشفرض، حتی بزرگترین نامهای دوران پیش از مدرن، اساساً مربوط به یک ناحیه خاص بودند. دوناتو برامانته، فرانچسکو بورومینی و جیان لورنزو برنینی، بیش از همه، برای رم طراحی کردند. بخش عمده ای از کارهای آندره آ پالادیو برای ناحیۀ وِنتو(در ایتالیا) بود. کریستوفر رن و لویی لو وو برای لندن و ناحیۀ ایل دو فرانس (در فرانسه)طراحی می کردند، کارهای رابرت آدام برای بریتانیای گرجستان و کارل فردریش شینکل هم برای آلمان بود. مسلماً کار هر یک از آنها در زمانهای مختلف و در دنیایی متمرکزتر بوده است، اما هربارهم که ایدهها و سبکهای آنها از مرزها عبور میکردند، طرحهای دقیقشان ، به ندرت اجرا میشد.
حتی در قرن بیستم این روند به کندی انجام می شد: از 425 ساختمان طراحی شده توسط فرانک لوید رایت، تنها 10 ساختمان خارج از ایالات متحده هستند. همانند سایر هنرها، *مدرنیسم(نوگرایی) همه چیز را تغییر داد. مدرنیسم بیشتر نتیجه اینترناسیونالیسم(بین الملل گرایی) بود و در نهایت منجر به این تغییرات شد. نسل معمارانی همچون میس فن در روهه، لوکوربوزیه، آلوار آلتو و والتر گروپیوس، پیام خود را فراتر از سرزمین های اروپایی خود منتشر کردند. به عنوان مثال، لوکوربوزیه یک طرح جامع برای شهر چاندی گر در هند ایجاد کرد، و گروپیوس هم دانشگاه بغداد را طراحی کرد.
(*مدرنیسم : از آن به نام هاینوگرایی، نوینگرایی یا تجددگرایی نیز یاد میشود، یک جنبش فلسفی و هنری است که از دگرگونیهای گسترده در جامعه غربی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به وجود آمد.)
(*اینترناسیونالیسم : یا بین الملل گرایی مفهومی مارکسیستی است و به طور کلی به این موضوع اشاره دارد که کارگران باید به جای دنبال کردن منافع ملی خود در همبستگی با کارگران همه جهان گام بردارند)
با این حال، بازهم فاستر در میان همعصران جهانیاش برجسته است. همه معماران از نیاز شهرهای مشتاق به داشتن ساختمان های خاص سود بردهاند، اما فاستر در طول 60 سال کار حرفهای خود، برای همه جا از هنگ کنگ و چین گرفته تا آمریکا (هر دو سواحل) و روسیه، تایلند و سنگاپور، لندن و برلین، بوئنوس آیرس(پایتخت آرژانتین) و نورویچ طراحی کرده است. از ویژگیهای برجسته کارهای او میتوان به ساختمانهای بی نظیر بیشماری همچون فرودگاهها و موزهها، برجهای پارلمان و برج های اداری، ورزشگاه وِمبلی(دربریتانیا) و ایستگاههای راهآهن و مترو، طرحهای شهری و دفاتر مرکزی شرکتهایی مانند دفتر شرکت اپل در کوپرتینو(شهری در کالیفرنیا)، و به طرز شگفتانگیزی، مرتفعترین پل جهان یعنی پل میلاو اشاره کرد. اما سازههای کوچکتر و عجیبتری نیز وجود دارد، مانند خانه فیلها برای باغوحش کپنهاگ، مرکز مگی برای مبتلایان به سرطان در منچستر، خانههای توریستی زیستمحیطی برای جزیره کوچک قناری گومرا، کارخانه شرابسازی برای شاتو مارگو، یک سرویس بهداشتی عمومی و یک ایستگاه اتوبوس.
شرکت فعلی فاستر و شرکا، که در سال 1967 تأسیس شد، اکنون دارای شش استودیو معماری و 16 دفتر در سراسر جهان است که بیش از 100 پروژه در حال ساخت و تعداد بیشماری پروژه در حال طراحی دارد. برنامههای آتی این شرکت شامل طرحی برای بازسازی شهر خارکف اوکراین پس از خروج نیروهای روسی، ساختمانی برای جایگزینی برج های دوقلوی مرکز تجارت جهانی در خیابان گرینویچ در نیویورک و طرح هایی برای خانه های خشتی جهت سکونت در ماه و مریخ است.
در سال 1963 بود که فاستر اولین شرکت خود را با نام گروه 4 ، با ریچارد راجرز، وندی چیزمن (که سال بعد با او ازدواج کرد) و سو برومول تأسیس کرد و در حال حاضر از آثار او در طول این شش دهه پس از ثبت شرکت، در نمایشگاهی در مرکز پمپیدو در پاریس تقدیر می شود . این نمایشگاه شبیه یک کلکسیون ارزشمند از فاستر است. مملو از کتابها و نقشهها، مدلهای ساختمانی و اجزای آنها، تصویرسازیها و برخی از آثار هنری او و طراحی محصولاتی که بر آثار او تأثیر گذاشتهاند همچون خودروهای آیندهنگرانه، پیشرانههای صیقلی هواپیماها و آثار مجسمهسازان اوایل قرن بیستم نظیر کنستانتین برانکوو اومبرتو بوچونی.
دو ویژگی برجستۀ مشترکی که از انبوه پروژههای او آشکار میشوند، استفاده از فناوری و ردپای سبک وزن سازههایش است. روزگاری ، یک طنزپرداز قرن هجدهمی برای معمارِ سبکِ باروک" جان ونبرو" جمله طنزآمیزی ساخت: «روی او بخواب، زمین ! زیرا او بارهای سنگین زیادی بر دوش تو گذاشته است!» . با وجود تمامِ بار حماسی که در ساختمان های فاستر وجود دارد، هرگز نمی توان چنین اتهامی را متوجه فاستر کرد.
او به دنبال ساختمانهایی است که «شاد» و «هیجانانگیز» باشند ، مثلاً وقتی یک فرودگاه چندین هکتار را پوشش میدهد ، کار کوچکی نیست و به علاوه کاربردی هم هست. برای فاستر ،درخت استعاره ای از یک ساختمان ایده آل است. نفس می کشد و به تغییر فصول واکنش نشان می دهد و به عنوان یک اکوسیستم خودکفا، آب و انرژی خورشیدی را برداشت می کند، زباله ها را بازیافت می کند و دی اکسید کربن را جذب می کند. این ایدهآلهای سبز، امروزه جزء اصلی معماری هستند، اما فاستر آنها را از دهه 1960 به کار میبرد.
یکی دیگر از جنبه های زیبایی شناسی کارهای او ساختمان هایی است که به جای جابجایی در محیط، فضا را تسخیر می کنند، چیزی که فاستر آن را "حداکثر حجم با حداقل دیوار خارجی" می نامد. برای رسیدن به این هدف ، فناوری های جدید، بخش مهمی از فعالیت های او بوده است. فاستر و شریک سابقش راجرز به دلیل استقبال از امکانات جدید «معماران فناوری پیشرفته» نامیده شدند. اما هنگامی که فاستر در سال 1961 به عنوان دانشجوی فارغ التحصیل دانشکده معماری ییل (همان جایی که با راجرز آشنا شد)، از این مهندس درخواست همکاری کرد، این کار «سنت شکنی» و توهین به «استاد» تلقی می شد. کاری که حالا دوباره هنجار محسوب می شود.
آمریکا برای فاستر مهم بود. او در دانشکدۀ ییل بود که با، باکمینستر فولر و لوئیس کان ملاقات کرد. باکمینستر فولر، معمار و نظریه پرداز آینده نگر بود و لوئیس کان هم معمار ساختمان مجلس ملی داکا، در بنگلادش است که مجموعه ای از اشکال یکپارچه کنده کاری شده و بتنی است و یکی از مهم ترین ساختمان های قرن بیستم محسوب می شود. تأثیر این دو نفر را میتوان در کار فاستر احساس کرد: سقف مثلثی شکل گالری هنر دانشگاه ییل طراحی لوئیس کان (1953) و کارهای باکمینستر فولر با گنبدهای ژئودزیک (یک چند وجهی کروی متشکل از مثلثها) نقش و نگارهای آشنایی هستند.
سال تحقیقاتیِ پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه ییل که فاستر در سفر به ایالات متحده گذرانده بود، او را با زبان بومی جدید شیشه و فولاد آشنا کرد. این آشنایی در خانههای *موردپژوهی او خلاصه شد. خانههای جعبهای شفاف و غیرقابل توصیف در بالای تپههای لس آنجلس، که ظاهراً بیشتر به عنوان پس زمینه ای برای استخر پارتی های هالیوودی ساخته شده اند تا اینکه یک فضاهای مسکونی باشند. فاستر می گوید خانه ایمز ، که مثل یک نقاشی سه بعدی موندریان با ستون های باریک، دیوار نازک، و در و پنجره های کشویی است و توسط معمارانِ طراح، چارلز و ری ایمز در سال 1949 ساخته شده است ، طرز تفکر نسل های بعدی معماران و طراحان، حداقل خود او را تغییر داده است . برای پسری که در خانوادهای فقیر در محله صنعتی لانکاشِـر انگلستان بزرگ شد و در اواخر دهه 1950 در منچستر آموزش دید، امکانات ارائه شده توسط معماری آمریکایی بیپایان و لذت بخش بود.
(*موردپژوهی : مطالعه موردی یا موردپژوهی، یکی از روشهای تحقیق کیفی در علوم اجتماعی است. موردپژوهی، بررسی متمرکز و عمیق یک فرد، گروه، رویداد یا اجتماع است.)
فاستر در دوران کودکی خود مجذوب تصاویر مجله ایگل شده بود که برش هایی از فضاپیماها و هواپیماها را نشان می داد. تأثیر این تصورات از عملکرد سازهها و اشیاء بر او ، که به عنوان یک دانشجو ، برنده جایزه مؤسسه سلطنتی معماری بریتانیا (RIBA) برای طراحی اندازهگیری شده از آسیاب بادی بورن در کمبریجشایر شده بود ، هرگز کمتر نشد.
فاستر اغلب در معماری خود در مورد «سیستمها» صحبت میکند، به این معنی که عناصر مختلف یک سازه از جمله خدمات محیطی، پوشش های خارجی، سطوح داخلی و چگونگی پیکربندی آنها یک ساختمان را تعریف میکند. بنابراین، در سال 1974، زمانی که رابرت و لیزا ساینزبری، شخصاً فاستر را برای طراحی موزه جدیدی جهت نگهداری مجموعه آثار هنریشان در دانشگاه آنگلیا شرقی در نورویچ انتخاب کردند، او ساختار بزرگی را ابداع کرد که یک وجه آن توسط یک پنجره شیشه ای بسیار بزرگ کامل می شد . این پنجره در زمانی که نصب شد، بزرگترین پنجرۀ شیشه ای جهان بود. این ساختار به فضای داخلی اجازه می داد تا یک فضای باز بی نهایت انعطاف پذیر باشد. برای رسیدن به این هدف، او تمام کابلها، دستگاه ها ، توالت ها و دسترسی های تعمیر و نگهداری را درون دیوارهای دولایه و سقف پنهان کرد. فاستر میگوید هدف یک ساختمان سالم و دلباز بود که در آن سازه هم برای عملکرد زیست محیطی و هم برای عملکرد سازه ای طراحی شده باشد.
هنگامی که فاستر در سال 1981 برندۀ کمیسیون طراحی فرودگاه جدید استنستد(Stansted) شد ،یعنی همان ساختمانی که شهرت او را تأیید می کند، تصمیم گرفت تا مدل ترمینال فرودگاه در آن زمان را وارونه کند. او بهجای نصب سرویسها و گیاهان و کانالهای بزرگی که هوا را جابجا می کنند، بر روی پشت بام، تمام چیزهای سنگین را زیر زمین گذاشت و سقف را برای نور خورشید و صرفهجویی در انرژی آزاد کرد تا ترمینال را به تجربهای هیجانانگیزتر و زیباتر تبدیل کند .حال این که افزایش قیمت خطوط هوایی ارزان قیمت ، این تجربه زیبا را به تجربه ای جهنمی تبدیل کرده است تقصیر او نیست. استنستد اولین فرودگاه از 9 فرودگاهی بود که فاستر طراحی کرد.
در جایی دیگر، فاستر ساختمان اداری سنتی را بازنگری کرد . این تغییر در تفکر سنتی به این معنی بود که او برای دفتر مرکزی بانک هنگ کنگ و شانگهای (1979-1986)، به جای اینکه دورتادور یک هسته مرکزیِ شامل آسانسور و بخش های خدماتی طبقات کاری را ایجاد کند ، وسط ساختمان را توخالی طراحی کرد و دفاتر و میزکارها را به لبههای اطرافِ این فضای خالیِ از کف تا پشت بام آورد، و فضاهایی انعطافپذیر و نماهایی دیدنی به وجود آورد.
همینطور، در پردیس مرکزی شرکت اپل که در سال 2017 افتتاح شد، یک حلقه کم ارتفاع به قطر 1.6 کیلومتر وجود دارد که سه طبقه از هفت طبقه، مسیرهای دسترسی و پارکینگ، در زیر زمین قرار دارند. این ساختمان 12000 کارمند اپل را در خود جای داده است که از هر طرف به درختان و شاخ و برگ آنها نگاه می کنند. 80 درصد از این محل کار را فضای سبز تشکیل می دهد و وسط این ساختمان دایره ای شکل، خود یک پارک 30 هکتاری است.
همچنین «سیستمها» به شیوهای متفاوت برای ساختمانهای او به کار می روند تا پاسخگوی تنظیمات گذشته نیز باشند. در مورد پروژه های محوطۀ بزرگ موزه بریتانیا (1994-2000)، کار هنری فاستر در نیمز (1984-93) ، یا برج هرست در نیویورک (2000-2006)، فاستر باید یک ساختمان جدید را با یک ساختمان قدیمی ادغام می کرد. در مورد نیمز، مایسون کری، یک معبد رومی با ستون های بی نقص بود که در فاصله ۱۰۰ متری یک میدان قرار داشت و ساختاری مقدس را منعکس میکرد . در این موارد، بناهای تاریخی ،عنصر دیگری از یک طراحی گسترده تر هستند که خود بیشتر از همگی اجزای آن طراحی کار می برند.
بنابراین او برای موزه بریتانیا یک سقف شیشه ای ساخت که به نظر می رسد قارچی است که از بدنۀ یک اتاقِ مطالعۀ گِردِ قدیمی رشد می کند. مرکز هنری جدید فاستر در نیمز، مجموعهای از ستونهای نازک به اندازه خلال دندان، شیشهها و بادگیرهایی است که هدف از آنها ارائه همان ویژگیِ معلق بودن و بیوزنی است که سازندگان رومی میخواستند. همینطور در نیویورک ،فاستر ساختمان اصلی سنگی مربوط به سال 1928 را به عنوان پایه ای برای یک برج 46 طبقه با شبکه فولادی مثلثی، تغییر کاربری داد. باید گفت که این مورد آخر از نظر زیباییشناختی ترکیب چندگانه راحتی نیست. این نمونه ها عقاید فاستر را هم تأیید می کنند که «به عنوان یک معمار، شما برای زمان حال، با آگاهی از گذشته و برای آیندهای اساساً ناشناخته ، طراحی میکنید». و اینکه «بازسازی یک ساختمان موجود، بسیار پایدارتر از ساختن دوباره آن است».
پیر آگوست رنوار ، نقاش سبک *امپرسیونیسم مدعی است که " به طور کلی یک معمار مدرن، بزرگترین دشمن هنر است." شغل فاستر نشان می دهد که این جمله دروغ است . فاستر می گوید که پشت دغدغه هایی مانند عملکرد، پایداری، ماندگاری و امکان سنجی فنی، جست و جو برای "آسایش معنوی" وجود دارد که امری ذاتی در بسیاری از هنرهاست . فاستر اما چیز دیگری نیز از طراحی های خود می خواهد:" شگفتی "، او می گوید که اگر هنرِ معماری این کار(شگفتی آفرینی) را انجام ندهد، پس معمار به عنوان یک معمار عمل نکرده است." و می بینیم که فاستر همیشه به طور آشکار به عنوان یک معمار عمل کرده است.
(*امپرسیونیسم : یا دریافتگری شیوه ای است که در آن هنرمند تلاش دارد با کمک ضربات پیاپی و شکستهٔ قلمو و به کار بردن لختهرنگهای تجزیه شده و تابناک که ارتعاش تشعشعات نور خورشید را در ذهن تداعی میکند، دریافت و برداشت مستقیم خود را از دیدههای زودگذر بهشکلی رؤیاگونه به تصویر بکشد.)
مراسم بزرگداشت «نورمن فاستر» تا 7 اوت در مرکز پمپیدو پاریس برگزار میشود.
مطالب مرتبط
افراد دارای مهارت در این زمینه
در صورتی که در این زمینه تخصص یا مهارتی دارید، پس از ثبت نام در سایت و تکمیل فرم مشخصات شخصی ، پروفایل خود را به لیست زیر اضافه نمایید .