تابلو نقاشی هنر است، یا دکوراسیون داخلی ؟
وقتی ما یک تابلو نقاشی داریم، مطمئناً از خودمان می پرسیم، آن را کجا می توانم بگذارم؟ کجا مناسب تر است؟ آیا این نقاشی به مبل ها هم میاد؟
برای من مایه تعجب است، آیا چیزی بدتر از این وجود دارد که شما به یک هنرمند بزرگ بگویید که تابلوی جدید او را خریده اید چون که با مبلمان شما هماهنگ است؟ کل پروژه هنر مدرن، به نوعی فرار از محدودیت دیوارهای سالن پذیرایی بود. هنرمندان، از نقاش فرانسوی مارسل دوشان گرفته تا نقاش آمریکایی جکسون پولاک، راه و روش خود را از چارچوب ها بیرون برده و هنر را از پایه و اساس اش جدا کردند. مجسمه های پوچ و بی معنی *دادائیسم اشیاء روزمره و پیش پا افتاده را به خود اختصاص می دادند. بومهای بسیار بزرگ *اکسپرسیونیسم انتزاعی نمی توانستند بر روی یک شومینه جا بگیرند و هنر انتزاعی هم به عنوان راهی آسان برای تجاریسازی و کالاییسازی بود.
(*دادا : دادا، دادائیسم، داداگری یا مکتب دادا مکتبی است پوچگرا و هیچانگار که در سالهای پس از جنگ جهانی اول رواج داشت. دادائیسم جنبشی فرهنگی بود که به زمینههای هنرهای تجسّمی، موسیقی، ادبیّات، تئاتر و طراحی گرافیک مربوط میشد.)
(*اکسپرسیونیسم: نوعی اغراق در رنگها و شکلها است، شیوهای عاری از طبیعتگرایی که میخواست حالات عاطفی را هرچه روشنتر و صریحتر بیان نماید)
اما حتی بزرگترین، تکاندهندهترین، احمقانهترین و به ظاهر مقاومترین آثار نیز در نهایت در دنیای دکوراسیون داخلی گنجانده میشوند، زیرا *ارزش شوک آور آن کمرنگ میشود و در قواره آثار پذیرفتهشده و مقبول ادغام میشود. مزایده ها هنوز هم خلاف این امر را وانمود می کنند. مزایده آثار هنری و حراج های آثار هنری تزئینی وجود دارند. شاید ما بدانیم هنر چیست،. اما هنر تزئینی مقولهای عجیب و متغییر است که مبلمان، طراحی، صنایع دستی و غیره را در بر میگیرد، آبشاری تقریباً بیپایان از چیزهای مطلوب که تماماً هنری نیستند، چیزهایی که نه به دلایل فرهنگی، بلکه به دلایل تجاری ساخته شده اند. این اصطلاح در حال حاضر کمی محو شده است و از واژه "طراحی" به طور گسترده ای استفاده می شود ولی در درون خود این تناقض را به همراه دارد. این تصور وجود دارد که تزیینی بودن مانع هنری بودن است. به عبارت دیگر هنر بالاتر از همه این چیزهاست. اما آیا همینطور است؟
(*ارزش شوک آور: مفهومی است که به استفاده از پتانسیل محتوای تحریکآمیز، جنجالی یا هیجانانگیز در اشکال مختلف رسانهها و هنر، اعم از تصویر، متن، کنش یا اشکال دیگری از ارتباط برای برانگیختن واکنش احساسی شدید مخاطب اشاره دارد.)
وقتی به خرید یک اثر هنری فکر می کنیم، آیا همیشه، حتی کمی هم که شده، از سبک و سیاق آن آگاه نیستیم؟ به فضای داخلی فکر نمی کنیم؟ هنگامی که یک تابلو نقاشی را به دست می آوریم، مطمئناً از خودمان می پرسیم، " آن را کجا می توانم بگذارم؟ کجا مناسب است؟» مگر اینکه اثر هنری را بهعنوان یک دارایی ارزشمند بهدست آورده باشیم تا آن را در گاوصندوق های با رطوبت کنترلشده نگهداری کنیم . آیا ما به تاثیری که ممکن است اثر هنری در خانه هایمان داشته باشد فکر نمی کنیم؟ ممکن است شنیدن این موضوع برای هنرمندان دردناک باشد (البته برای گالری هایشان که در این ریاکاری شریک هستند، کمتر ناراحت کننده است) اما تقریباً تمام آثار هنری خریداری شده در هر جای دنیا برای تزئین هستند. فرقی نمی کند که این اثر هنری برای جلب توجه جهانی استفاده می شود، یا برای جلب توجه بیش از حد در لابی یک شرکت، یا برای آویزان کردن روی دیوارهای یک رستوران، یا برای پر کردن سوراخی روی دیوار که به تازگی رنگ آمیزی شده، یا ایجاد جلوه ای از یک دوره تاریخی، یا فقط برای خودنمایی. هنر، بیشتر، زینتی است. من اخیراً مجذوب فضای داخلی شده ام که الگوریتم اینستاگرام تصمیم گرفته که آن را دوست داشته باشم. اینستاگرام تصاویری از اتاقهای زیبا را به من نشان میدهد که چیزی میان سبک مدرنیسم کمرنگ شده و فضای داخلی باشکوه و تاریخی است و با طیف رنگ های خاکستری و سبز تیره رنگ آمیزی شده، و دیوارهای آن مملو از آثار هنری به سبک آکادمی است. گاهی نقاشی ها روی قفسه های کتاب آویزان شده اند. برخی از آن ها جدید و برخی به طور مشخص قدیمی و فرسوده هستند، مانند اتاق روشنفکران قدیمی، و برخی به نظر می رسد که توسط هوش مصنوعی تولید شده اند. در این آثار ترکیبی از چند اثر چاپی، چند نقشه معماری، یک یا دو منظره، و چند اثر انتزاعی وجود دارد و آنها در نهایت التقاطی هستند. به حدی که من را به این باور می رساند که یا توسط یک دکوراتور داخلی ("برای رسیدن به نمایی خوب") گردآوری شده اند یا توسط یک خریدار که بیشتر به چیزی علاقه مند است که ما می توانیم آن را فضای داخلی زیبا بنامیم تا یک عکس. تشخیص سلیقه یک کلکسیونر از روی این آثار به همان اندازه دشوار است که نسبت دادن یک سلیقه خاص به خانه ای که برای تعطیلات آخر هفته اجاره داده می شود و مملو از نقاشی های چینی از شهر نیویورک در زیر باران و قابی از شعارهای الهام بخش تولید شده توسط هوش مصنوعی است. در هر دو موقعیت، هدف ایجاد یک اثر است. در دومی، القای حس یک خانه از طریق نوعی دکور عامه پسند (که از قضا برای یک مقصد سفر، همه جا را یکسان جلوه می دهد). در مورد اول نشان دهنده سلیقه و داستان پشت پرده خرید آثار است. نقاشیهای یک مجموعهدار نشان دهندۀ یک عمر جمع آوری، آثار موروثی، آثاری با داستانهای پشت سرشان، و نشانههای از سرمایه فرهنگی او هستند. حتی ترس و دلهره ای که تابلوهای فرانسیس بیکن ایجاد می کنند به قدری زیاد است که در خانه هم به اندازه یک موزه جلوه گری می کند ، البته برخی از هنرمندان از این هم فراتر رفته اند.
دیمین هرست، که به عنوان بدعتگزار آثار هنری انتزاعی ترستناک شروع به کار کرد، کارخانه ای از آثار هنری تزئینی، و آثار هنری به عنوان کاغذ دیواری علامت گذاری شده با لکه ها، پروانه ها،و گل ها ساخته است. اما ما به شوکه شدن عادت کرده ایم و هنرمندان با خواستههای جدید سازگار شدهاند و (علی رغم لفاظیها) با کمال میل به کالاسازی روی آوردهاند. معمار پیتر مارینو در ترویج ترکیبی از آثار مدرن با برنزهای قدیمی و آثار هنری حرفه ای قدیمی نقش مهمی ایفا کرده است و برای مشتریانش فضاهای داخلی ایجاد می کند که به نظر می رسد نشان دهنده یک هم اندیشی غیر سنتی است که فقط کیفیت را می بیند، نه سبک را. سپس برای مجلات داخلی عکس می گیرند و برای زیبایی شناسی ارزشی ایجاد می کنند که آثار هنری درگیر آن شده و ارزش و مطلوبیت پیدا می کنند. . برای هنرمندان در این فرض که کار آنها از نظر وجودی بسیار ضروری است، نوعی تکبر وجود دارد که تنها در یک زمینه هدفمند و خالی از ارزش های سنتی قابل تقدیر است. هنر، هر چقدر هم که چشمگیر یا درخشان باشد، تبدیل به یک مقوا شده است. خود اثر بی اهمیت است، چیزی که مهم است حال و هوایی است که ایجاد می کند یا تاثیری که می گذارد. حتی بهترین اثر هنری هم در حال حاضر تزئین و دکور است.
این مطلب نوشتۀ ادوین هیثکت، منتقد معماری و طراحی مجله فایننشال تایمزاست.
مطالب مرتبط
افراد دارای مهارت در این زمینه
در صورتی که در این زمینه تخصص یا مهارتی دارید، پس از ثبت نام در سایت و تکمیل فرم مشخصات شخصی ، پروفایل خود را به لیست زیر اضافه نمایید .